بازدیدها: 1730
مصاحبه اختصاصي کهن بوم با حسين موسي لو از مربيان سازنده و زحمتکش کشتي تهران.
فرصتي دست داد تا با يکي از مربيان زحمتکش و بي ادعاي کشتي کفتگوي دوستانه اي داشته باشيم که به سمع و نظرتان مي رسد.
کهن بوم: در ابتدا خودتان را معرفي نمائيد، متولد چه سالي، کدام شهرستان و کدام محله :
پاسخ: حسين موسي لو هستم، متولد ۱۳۳۹، شهرستان شهريار، محله کرشته
کهن بوم: در خصوص خانواده محترمتان، تعداد برادر و خواهر و فرزند ، ميزان علاقه خانواده شما به ورزش کشتي:
پاسخ: در خانواده اي کاملاً معمولي بدنيا آمدم، با سه خواهر و با مادرم زندگي مي کرديم. پدرم از دنبا رفته اند و ديگر در کنار ما نيستند. خودم هم سال ۱۳۶۲ ازدواج کردم که ثمره آن ۲ فرزند پسر بنامهاي علي ۲۶ ساله و امير ۲۴ ساله و يک دختر ۳۰ ساله است.
کهن بوم: ميزان تحصيلات و شغلتان چيست:
پاسخ: ديپلم دارم و در حال حاضر هم کارمند بازنشسته هستم.
کهن بوم: تا حدي درباره خصوصيات شخصي خود توضيح دهيد:
پاسخ: با ورزش بزرگ شده ام و مردم و اطرافيانم را خيلي دوست دارم. به شرکت در هيئت هاي مذهبي و اظهار ادب به ائمه اطهار با تمام وجود عشق مي ورزم و افتخار دارم که پيرو مکتب حضرت علي و امام حسين هستم. هميشه مسابقات و رويدادهاي کشتي را از نزديک پيگيري مي کنم.
کهن بوم: کشتي را در چه سالي و از چه باشگاهي شروع کرديد و اولين مربي تان چه کسي بود ؟
پاسخ: کشتي را از سال ۱۳۵۹ در باشگاه مجموعه ورزشي انقلاب شهريار شروع کردم. مربي سازنده ام آقاي منوچهر اسکويي بودند که اينجا جا دارد از زحماتشان تشکر کنم. ديگر مربياني و کساني که از محضرشان استفاده کردم آقاي راضا احمدي، نادر رحمتي و نوروز اميني بودند.
کهن بوم: در چه سالي ورزش قهرماني را کنار گذاشتيد و خداحافظي کرديد؟
پاسخ: در سال ۱۳۷۰ کم کم از ورزش قهرماني کناره گيري کردم و به کسوت مربي گري درآمدم. ولي در سالهاي اخير چند دوره در مسابقات پيشکسوتان شرکت کردم و يکبار هم در رشته فرنگي درکشور سوم شدم
کهن بوم: در رشته کشتي چه جنبه جذابي ديديد که آنرا بعنوان رشته ورزشي اصلي خود انتخاب کرديد؟ آيا اگر به ابتداي راه بازگرديد باز هم رشته کشتي را انتخاب خواهيد کرد؟
پاسخ: با شنيدن آوازه مردانگي و بزرگي جهان پهلوان تختي و روح رواياتي که از بزرگواري ايشان شنيده بودم، جذب اين رشته شدم و در ابتدا يکي از سرگرمي هايم جمع آوري عکسهاي آقا تختي و ساير قهرمانان کشتي کشور بود. بله اگر صد بار ديگر مي خواستم از نو شروع کنم باز هم کشتي را انتخاب مي کردم و کشتي گير مي شدم.
کهن بوم: آيا در رشته هاي ديگر ورزشي نيز تبحر و عنوان داريد؟
پاسخ: بله بطور آماتور فوتبال هم بازي مي کردم و تا حدي به اين رشته هم علاقه دارم.
کهن بوم: در مورد بيوگرافي ورزشي خود توضيح دهيد و مقامهايي که بدست آورديد را با ذکر سال و محل برگزاري نام ببريد؟
پاسخ: بدليل مشکلات نتوانستم کشتي را از سنين پايه شروع کنم و در ۲۱ سالگي کشتي را بطور رسمي شروع کردم و همين امر باعث شد خيلي از موقعيتها و امتيازات را ازدست بدهم. ولي در همين زمان هم تمامي تلاشم را گسيل داشتم تا بتوانم در بين رقبايي همچون اکبر فلاح، علي اکبرنژاد، کيوان مجد زاده، سعيد غفوريان، شادروان رنجبر صفري و … خود را مطرح کنم. در اين دوران در مسابقات کارگران، جامهاي بانک کشارزي، و انتخابي توابع تهران عناوين زيادي بدست آوردم. با وجود رقبايي که نام بردم بالا رفتن و قرار گرفتن در ليست مدعيان بسيار سخت و دشوار بود. در سال ۱۳۶۸ در تربت جام در مسابقات کارگران کشور که آن سالها از اعتبار و پشتوانه خوبي برخوردار بود به مقام سوم رسيدم. ساير رقبايي که مي توانم نام ببرم آقاي محمد مشهدي آقايي، مالک نوراني، اکبر بيرجندي، محمد صفوي، حمزه علي بخشي و محمد کوشکي بود که براي همگي شان آرزوي موفقيت مي کنم.
کهن بوم: آيا در مسابقات مهم آسيب ديدگي داشته و مصدوميت داشته بوديد؟
پاسخ: آسيب ديدگي جزئي از ورزش کشتي است و کمتر کشتي گيري را سراغ داريم که در دوران ورزش و قهرمانيش دچار آسيب ديدگي نشده باشد. عليرضا دبير، رضا يزداني، تقي اکبر نژاد و… همه مصدوميت هاي جدي در کشتي داشته اند. در مسابقات کارگران کشور همدان (سال ۱۳۶۵) از ناحيه آرنج دچار آسيب ديدگي و در رفتگي شدم.
کهن بوم: يکي از تلخ ترين و شيرين ترين خاطرات خود در کشتي را تعريف کنيد؟
پاسخ: تلخ ترين خاطره ورزشي ام همان آسيب ديدگي ام در مسابقات کارگران کشور (همدان) بود که با وجود اينکه قرعه و شرايط جسماني خوبي داشتم، از ادامه مسابقات باز ماندم و يکي از شيرين ترين خاطراتم نتيجه اي بود که در مسابقات جام دخانيات گرفتم و در تهران و توابع که آن موقع اعتبار بالايي داشت دوم شدم.
کهن بوم: در کشتي چه ستاره اي را بعنوان الگوي اخلاقي و چه کسي را بعنوان الگوي اخلاقي خود انتخاب کرده ايد؟
پاسخ: رسول خادم را بخاطر روحيه بالاي مقابله با مشکلات و افتادگيش دوست دارم و همچنين منصور برزگر که به ايشان ارادت خاص دارم.
کهن بوم: در بين کشتي گيران معروف با کداميک روابط دوستانه و نزديکتري داريد؟ آيا خاطره اي با ايشان داريد که تعريف کنيد؟
پاسخ: آقاي نادر رحمتي در کارخانه الياف ۴ سال مربي ما بود و خاطرات زيادي با هم داريم.
کهن بوم: آيا به فرزند خودتان رشته کشتي را پيشنهاد مي کنيد و از صميم قلب دوست داريد که فرزندتان کشتي گير باشند؟
پاسخ: بله خيلي دوست دارم که فرزندانم کشتي گير بشوند، ولي بستگي به علاقه شخصي خودشان هم دارد.
کهن بوم: مربي گري را از چه سالي شروع کرديد؟ از شاگرداني که تربيت کرده ايد چند نفر را که موفقيت داشته اند را نام ببريد؟
پاسخ: مربي گري را از سال ۱۳۷۱ و از باشگاه آزادگان در رباط کريم شروع کردم. کشتي گيراني همچون حسن رحيمي، محسن و مصطفي آقاجاني، اسرافيل قربان نژاد، داريوش معبودي، بهمن اينانلو و … جزء کساني بودند که در برهه اي از زمان مربي شان بوده ام. ولي بر اين باورم که معلمي بده و بستاني است که با خدا مي کنيم و اجر معنوي آن از همه چيز و همه کس برايم مهمتر است. در باشگاه شهداي شهرستان گلستان از توابع اسلامشهر هم با همکاري آقاي رسول دهقان نژاد تمرين مي داديم و مدتي هم در باشگاه شهرستان سلطان آباد مشغول به فعاليت بودم. حدود ۶ سال هم مربي تايم نوجوانان و جوانان باشگاه سوخته سرايي بوده ام.
کهن بوم: مربي گري سخت تر است يا کشتي گرفتن؟
پاسخ: اگر نظر شخصي ام را بخواهيد و اينکه هم کشتي گرفته ام و هم زمان زيادي است که مربي ام، مي گويم مربي گري سخت تر است، چون مربي بايد در طول زمان تمرين خودش را بطور کامل وقف شاگردانش کند و ديگر نمي تواند آنطور که بايد و شايد ورزش کند. و اگر خداي ناکرده براي کشتي گير اتفاقي بيفتد مربي به دردسر مي افتد.
کهن بوم: شرايط حمايت از مربيان، بخصوص مربيان سازنده را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
پاسخ: در سالهاي اخير حرکتهاي خوبي براي شناسايي و حمايت از مربيان سازنده شده است و اميدوارم با آمدن مديريت جديد فدراسيون کشتي اين روند همچنان ادامه پيدا کند. خودمان مي دانيم که مربي گري عشق است وگرنه هيچ کس وقتش را صرف آن نمي کرد. خصوصاً در مناطق محروم و دورافتاده بايد مربيان ديده شوند و خواسته هايشان تا حد امکان برآورده شود.
کهن بوم: کادر فعلي فني تيم ملي و فدراسيون را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ عملکرد رسول خادم بعنوان مدير و سرمربي تيم ملي کشتي آزاد را چگونه ارزابي مي کنيد؟
پاسخ: در سالهاي اخير يکي از بهترين کادر فني هاي فدراسيون کشتي را داريم و چه در کشتي آزاد و چه در کشتي فرنگي خود را بطور جدي مطرح کرده ايم. ما به اين سطح رسيده ايم که رشته ورزشي اول کشور به جايگاه اصلي خود بازگردد و اميدوارم که اين زنجيره موفقيت ها تداوم داشته باشد.
کهن بوم: قوانين جديد کشتي به نفع کشتي ايران است يا نه؟ قدري توضيح دهيد؟
پاسخ: تا جايي که در مسابقات اخير ديده ام، در قوانين جديد کشتي گيراني موفق هستند که دستانشان خوب کار کند و آمادگي بدني شان بالا باشد و روي نفس اول، دوم و سومشان کار کرده باشند. ولي اين را بايد بزرگان کشتي نظر بدهند.
کهن بوم: کلاً از چه خصوصيات اخلاقي خوشتان مي آيد و از چه چيز تنفر داري؟
پاسخ: بيشتر از همه از جوانمردي، خوشرويي، خوش قولي لذت مي برم و خودم سعي مي کنم آنها را انجام دهم. از جاه طلبي و خودخواهي و دروغ تنفر دارم.
کهن بوم: براي جذب جوانان و پشتوانه هاي چه پيشنهاداتي داريد؟
پاسخ: کشتي بايد در سنين پايه تقويت شود و به آينده سازان بيشتر بها دهند. برگزاري مسابقات درون منطقه اي و جامها کمک بزرگي به جذب و انگيزش جوانان مي کند. افراد دلسوز و زحمتکش را براي دردست گرفتن سکان مربي گري باشگاه ها انتخاب کنند. به نظر بنده در مربي گري نام و شهرت مهم نيست(اگر باشد بسيار خوب است). کسي مي تواند جوانان و آينده سازان را جذب کند که بتواند رابطه عاطفي با آنها برقرار کند و با اين طريق جذبشان کند.
کهن بوم: در پايان هر چه مانده را خود توضيح دهيد؟
پاسخ: در نقاط مختلف کشور مربيان گمنامي هستند که شهرت و مقامي ندارند و عاشقانه و بدون هيچ امکاناتي کشتي گير تربيت مي کنند. مي دانيم هر جواني که جذب ورزش شود بسختي به راه هاي خلاف کشيده مي شود و اين خود يعني کمک و سودآوري براي دولت و کشور. آقاي خادم اين را ثابت کرده اند در اين زمان کوتاهي که از مديريتشان مي گذرد، آمده اند کار کنند و ما را به جايگاه اصلي مان برسانند و اگر بدخواهان تفرقه اندازي نکنند و به اميد خدا در المپيک برزيل قهرمان جهان خواهيم شد. از تمامي زحمتکشان کشتي هم صميمانه تشکر و قدرداني مي کنم. در اينجا شعر حکيم عبدالرحمن بن آدم (رودکي) را به همه کساني که دوستشان دارم تقديم مي کنم.
گر بر سر نفس خود اميري، مردي …. بر کور و کر، ار نکته نگيري، مردي
مردي نبود فتاده را پاي زدن …… گر دست فتاده اي بگيري، مردي
نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود …… حال من از اقبال تو فرخنده شود
وز غير تو هر جا سخن آيد به ميان …… خاطر به زار غم پراگنده شود
با داده قناعت کن و با داد بزي …… در بند تکلف مشو، آزاد بزي
در به ز خودي نظر مکن، غصه مخور …… در کم ز خودي نظر کن و شاد بزي
بر عشق توام، نه صبر پيداست، نه دل …… بي روي توام، نه عقل بر جاست، نه دل
اين غم، که مراست کوه قافست، نه غم …… اين دل، که تراست، سنگ خاراست، نه دل
در منزل غم فگنده مفرش ماييم …… وز آب دو چشم دل پر آتش ماييم
عالم چو ستم کند ستمکش ماييم …… دست خوش روزگار ناخوش ماييم
اي نالهٔ پير خانقاه از غم تو …… وي گريهٔ طفل بي گناه از غم تو
افغان خروس صبح گاه از غم تو …… آه از غم تو! هزار آه ازغم تو!
از کعبه کليسيا نشينم کردي …… آخر در کفر بيقرينم کردي
بعد از دو هزار سجده بر درگه دوست …… اي عشق، چه بيگانه ز دينم کردي!
چرخ کجه باز، تا نهان ساخت کجه …… با نيک و بد دايره درباخت کجه
هنگامهٔ شب گذشت و شد قصه تمام …… طالع به کفم يکي نينداخت کجه
در رهگذر باد چراغي که تراست …… ترسم که: بميرد از فراغي که تراست
بوي جگر سوخته عالم بگرفت …… گر نشنيدي، زهي دماغي که تراست!
با آن که دلم از غم هجرت خونست …… شادي به غم توام ز غم افزونست
انديشه کنم هر شب و گويم: يا رب …… هجرانش چنينست، وصالش چونست؟
جايي که گذرگاه دل محزونست …… آن جا دو هزار نيزه بالا خونست
ليلي صفتان ز حال ما بي خبرند …… مجنون داند که حال مجنون چونست؟
بي روي تو خورشيد جهانسوز مباد …… هم بيتو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد …… روزي که ترا نبينم آن روز مباد
جز حادثه هرگز طلبم کس نکند …… يک پرسش گرم جز تبم کس نکند
ورجان به لب آيدم، به جز مردم چشم …… يک قطرهٔ آب بر لبم کس نکند
در جستن آن نگار پر کينه و جنگ …… گشتيم سراپاي جهان با دل تنگ
شد دست ز کار و رفت پا از رفتار …… اين بس که به سر زدم و آن بس که به سنگ